پشتهی نانوشتهها بر پشت
خسته از بهت راه برگشتم
گفتم از رنگ عشق بنویسم
سبز رفتم سیاه برگشتم
پشتهی نانوشتهها بر پشت
خسته از بهت راه برگشتم
گفتم از رنگ عشق بنویسم
سبز رفتم سیاه برگشتم
هر زمان که از جور ِ روزگار
و
رسوایی ِ میان ِ مردمان
در
گوشه ی تنهایی بر بینوایی ِ خود اشک می ریزم،