فردریش ویلهلم نیچه -1
ای برادران ، بگویید ، آیا عالی ترین چیزها ،چیزی نیست که بهتر به اثبات رسیده باشد؟
آری، این لفط «من » این من خلق کننده ، اراده کننده وارزش دهنده که معیار سنجش وارزش همه چیز هاست ، باتمام اشکالات وتناقض هایش
بهتر از هرچیز گواه بر وجود است . واین حقیقی ترین وجود ؛ یعنی من همواره از جسم سخن می گوید وحتی در هنگام سرودن اشعار و هنگام پریدن
و دست وپا زدن با بال های شکسته خویش ؛جسم را میطلبد. این «من » هر روزی که میگذرد ، بهتر سخن گفتن واقعی را می آموزد ، برای جسم
وزمین ، عنوان و لقب های بیشتری قایل میشود .
این لفط « من » غرورجدیدی به من آموخته است که این غرور را به مردم تعلیم میدهم ، بیش از این سر خود را درشن اشیاء ملکوتی فرو مبرید!
بلکه این سر خاکی را که معنی آن به زمین مفهوم می بخشد ، بلند و آزاد نگاه دارید ، من اراده نوینی به مردم تعلیم میدهم ؛ آن راهی را اراده کنید که
بشر کورکورانه از آن پیروی کرده است و آن را صحیح بخوانید و از آن مانند اشخاص بیمار و محتضر نگذرید! اشخاص بیمار و محتضر از زمین بیزارند و
ازاین رو اشیای آسمانی وشهادت را آفریده اند ، ولی حتی این سموم شیرین ودر عین حال تاریک را از بدن زمین بیرون کشیده اند .
آن ها در این فکر بودند که خودرا از مصیبت وبدبختی نجات دهند وستارگان در دسترسشان نبود ، از این رو به خود گفتند « ای کاش راه ها ی ملکوتی وجود
داشت تا به وسیله آن ، انسان بتواند به جهان های دیگر رود وبالاخره سعادت آرمانی خودرا بیابد ! » و اینان بودند که برای خود راه هایی به وجود آوردند و
این حق ناشناسان در تخیل ، از جهان و جسم خود ، وراستند ؛ ولی شادی و شوریدگی خود را در این وراستگی مرهون چه بودند ؟ «مرهون جسمشان وزمین »
زرتشت نسبت به بیماران ، مهربان است واز راه تسلی ای که اینان برای خود یافته اند و از حق ناشناسی اینان مکدر نیست ولی میگوید ؛
« ای کاش اینان رو به بهبود می رفتند وجزو فاتحان می شدند وبرای خودشان جسم عالی تری را به وجود می آوردند »
« نیچه/ چنین گفت زرتشت »